نویسنده: سمانه بایرامی



 
اشغال ایران در شهریور 1320 آثار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی گسترده ای با خود به همراه داشت که بررسی آنها به پژوهش و تحقیقات متعددی نیاز دارد. در این نوشتار تنها به پاره ای از آثار اجتماعی اشغال ایران توسط متفقین پرداخته می شود. سئوال اصلی این پژوهش این است که اشغال ایران چه تاثیری بر اجتماع ایرانی در سال ها و دهه های بعد داشته است؟ پاسخ اجمالی نگارنده به این پرسش این است که اشغال ایران در شهریور 1320 آثار و پیامدهای عمیق و مستقیمی در جامعه و اجتماع ایرانی بر جا گذاشته است. متفقین در شهریور 1320 به بهانه حضور مستشاران آلمانی به ایران هجوم آوردند. (1) اشغال ایران موجب گسیختن ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شد. هجوم ارتش های متفقین به خاک ایران، نا امنی و نگرانی گسترده ای را به وجود آورد و با فروپاشی دیکتاتوری رضاشاه، غالب امور از دست دولت مرکزی خارج شد.
در این دوران، مردم ایران روزگار بسیار تلخی را تجربه کردند. خوشحالی ناشی از سقوط دیکتاتوری رضاشاه دیری نپایید و جایگزین این شادی، غمی بزرگ شد. حضور نیروهای خارجی، کمبود ارزاق، ناامنی و قحطی، بخش کوچکی از این غم بزرگ بود. اشغال ایران دارای آثار و پیامدهای اجتماعی متعددی است که می توان آن ها را به دو بخش بلند مدت و کوتاه مدت تقسیم کرد.

پیامدهای کوتاه مدت اشغال ایران

الف. شیوع قحطی، گرانی و تورم سرسام آور
همه پانزده میلیون جمعیت ایران در جنگ جهانی دوم با مشکلات عظیمی روبرو بودند. ایران صحنه مداخله نیروهای متفقین و خط تدارکاتی آذوقه و مهمات به شوروی شد. متفقین قول داده بودند تا حد امکان برای مردم ایران مشکلی به وجود نیاورند؛ اما بخش های کلیدی اقتصاد مانند کشاورزی، صنعت، خدمات، بازرگانی خارجی، بودجه دولت و سطح زندگی مردم بر اثر اشغال شدیداً آسیب دید. (2) کشاورزی که ستون اقتصاد ایران بود و 75 درصد نیروی کار را جذب مرده و هم چنین 50 درصد تولید ناخالص داخلی را تأمین می نمود، دچار افت فاحش شد. از تولید محصولات اساسی کشاورزی مانند گندم، جو، برنج، توتون، تباکو و میوه کاسته شد و همچنین پرورش دام در خلال اشغال ایران کاهش یافت. به دلیل ماهیگیری بیش از حد در دریای خزر، به تدریج از میزان صید ماهی کاسته شد. کاهش تولید محصولات غذایی از یک سو و تقاضای ارتش های اشغالگر خارجی برای مواد غذایی از سوی دیگر به قحطی شدیدی در اکثر مناطق ایران به خصوص آذربایجان و سواحل دریای خزر منتهی شد. (3) جنگ، اقتصاد کشاورزی ایران را در هم شکست. میزان برداشت محصولات کشاورزی کاهش یافت. گندم و جو به میزان 25 درصد، پنبه 39 درصد و توتون و تنباکو 7 درصد کاهش تولید یافت. کاهش محصولات غذایی و نیازمندی های ارتش های تازه وارد خارجی زمینه بروز یک قحطی تمام عیار را فراهم کرد. (4)
روس ها صدور خواروبار را از مناطق اشغالی خود به سایر نقاط ممنوع کرده بودند. آنها در چندین مورد، کامیون های حامل برنج را از کندوان به چالوس مراجعت دادند و این امر موجب افزایش سر سام آور قیمت برنج و گندم شد. (5) این ممنوعیت در ابتدا شامل گندم و برنج بود ولی بعدها دامنه ممنوعیت ها افزایش یافت. این مسئله برای سایر مناطق فاجعه بزرگی محسوب می شد؛ زیرا مرکز و جنوب ایران از لحاظ خواروبار در مضیقه بودند و احتیاجات خود را از مناطق شمالی مرتفع می ساختند. (6) تحولات اقتصادی تأثیر مخربی بر جمعیت، خاصه در شهرهای بزرگ بر جای نهاد. عمده ترین این تأثیرها تورم بیش از اندازه در نخستین سال های جنگ به خاطر مصرف زیاده حد نیروهای خارجی اشغالگر و کمبود کالاهای اساسی و پائین آوردن اجباری ارزش پول ایران بود. آمارو ارقام نشان می دهد، قیمت ها در فاصله سال های 1323- 1319 هفت برابر شد. از پیامدهای تورم کمبود اقلام اساسی در بازار رسمی تنظیم شده به وسیله دولت و پیدایش بازار سیاه بود و جدی ترین کمبود در زمان جنگ در ایران، کمبود نان بود. در تهران قیمت نان در بازار آزاد در نیمه اول سال 1321 از شش سنت به یک دلار رسید. (7) وضعیت نان در تهران فوق العاده خراب شده بود. دستگاه نانوایی سیلو به کار افتاده بود ولی نانی که به زحمت به مردم داده می شد به اندازه ای خراب بود که موجب تلف شدن چند نفر و شیوع بیماری در میان مردم گردید. ناامنی، غارتگری و مصرف زیاد نیروی اشغالگر موجب شد این بحران تا چند مدت ادامه داشته باشد. (8) در پاییز 1321 کمبود نان بسیار جدی تر شد. در روز هفدهم آذر 1321 عده ای از دانش آموزان، کلاس های خود را رها کردند و به صورت دسته جمعی به سمت بهارستان حرکت کردند. بعد از مدتی گروهی از مردم نیز به آن ها پیوستند. مردم فریاد می زدند «یا مرگ یا نان». آن ها شعار می دادند «نان و پنیر و پونه- قوام ما گشنمونه» و یا «چنین گفت رستم به اسفندیار- که من گشنمه نون سیلو بیار». عصر آن روز تظاهرات شدت گرفت و نیروهای مسلح احضار شدند. در این ماجرا که با بلوای نان شهرت یافت، دهها نفر کشته و زخمی شدند. (9) کمبود ارزاق و مایحتاج عمومی بر اثر سیاست نادرست مستشاران آمریکایی تشدید شد. بهای اجناس سیر صعودی پیمود و گرفتاری های مردم افزایش یافت. برای مثال شهر تبریز که مرکز غله خیزترین استان کشور بود، در بهمن و اسفند ماه 1321 دچار چنان قحطی و گرسنگی ای گردید که مردم دست از کار کشیدند و به عمارت استانداری هجوم بردند. (10) در مرکز غله ایران صدها نفر شب ها گرسنه می خوابیدند. علاوه بر کمبود غله، استاندار تبریز نیز همان مقدار کم جیره قند و شکر را به نفع خود ضبط می کرد. (11) نانواها قسمتی از سهمیه آرد را که دریافت می کردند در بازار آزاد می فروختند و به جای آن آرد باقی مانده را با جو، ذرت، خاک اره و سیب زمینی مخلوط می کردند و نانی نا مرغوب به دست مردم می دادند. به علت شلوغی، کسی جرأت اعتراض نداشت و ممکن بود همان نان نا مرغوب را نیز از دست بدهد. وضع مواد غذایی دیگر نظیر گوشت نیز از آن بهتر نبود. (12) شرایدان آمریکایی، مستشار خواروبار ایران، اعلام کرد: «مردم تهران مواد چرکین و کثیفی را به نام نان که نانواهای بی رحم می پزند، می خورند. نانواها آرد دولتی را به قیمت گزاف به طور قاچاق می فروشند و دولت مجبور است نانواخانه مرکزی دایر کند و نان سیلو به مردم بدهد.» (13) این وضعیت فقط مختص تهران نبود؛ در اسناد و روزنامه های آن زمان، اخبار متعددی در مورد وضعیت بد نان در شهرهای دیگر وجود دارد. روزنامه اطلاعات در گزارشی که از بوشهر ارائه می کند خاطر نشان می سازد که نان بوشهر خراب شده است. جنس نان از جو و ذرت است و در آن مواد زائد خارجی یافت می شود. در این نان ها هیچ اثری از گندم نیست و مصرف این نان موجب بیماری مردم شده است. (14)
در سال 1322 روس ها حدود یکصد هزار تن غله از ایران خارج کردند و به غیر از معامله ای که روس ها یا دولت می کردند، از بازار آزاد نیز گندم می خریدند و به شوروی ارسال می کردند. (15)
وضع عادی ناشی از جنگ هم چنین مخارج سنگین و روز افزون نیروهای متفقین در ایران موجب افزایش فشارهای تورمی گردید. دولت نیز نتوانست برای کاهش فشارهای تورمی اقدامات مؤثری انجام دهد. شاخص هزینه زندگی بین سال های 1323- 1318 نزدیک به 700 درصد افزایش یافت. (16) هزینه زندگی به طور بهت آوری بالا می رفت. در عرض دو ماه فرودین و اردیبهشت 1323 بهای انواع کالا به خصوص قماش و پارچه در حدود چهل درصد افزایش یافته بود و کار به جایی رسید که خرید یک پیراهن چیت برای طبقه متوسط غیر ممکن بود. (17)
در گزارش های ارسالی از مأموران وزارت جنگ در استان فارس به مرکز آمده که : «همان اندک جیره مردم عادلانه توزیع نمی شود. سهمیه قند، شکر، چای و قماش از سوی مأموران دولتی حیف و میل می شود. اکثر مردم فارس لباس های کهنه می پوشند به طوری که می توان گفت از هر صد نفر، هفتاد نفر برهنه هستند.» (18) این اوضاع در سراسر کشور دیده می شد. به علت تخلفات مأمورین دولتی پارچه هایی که در مقابل کوپن جیره بندی توزیع می شد، پاسخگوی نیازهای تمام افراد مملکت نبود. (19)
احتکار مواد غذایی مشکل دیگر ایران بود. علت گسترش احتکار در زمان قحطی در ایران رابطه نزدیک محتکرانه بزرگ با عناصر حکومتی بود. گندم کشور به جایی ارسال می شد که پول بیشتری در ازای آن پرداخت می شد. (20) در شهریور 1322 قانونی تصویب شد که پیشه وران، صاحبان میهمان خانه ها و رستوران ها باید کالاهای خود را به قیمت مصوب دولت یا شهرداری ها بفروشند. در صورت احتکار، گران فروشی یا کم فروشی برای دفعه اول به 50 تا 200 ضربه شلاق و برای دفعه دوم به حبس و... محکوم می شوند. اما هیچ کدام از این قوانین کمکی به حل مشکل احتکار نکرد.(21) احتکار تنها از سوی ایرانیان صورت نمی گرفت؛ بسیاری از محتکران ، همان گونه که بعدها افشا شد عوامل فروش بریتانیا بودند. این محتکران نسبت به دیگر محتکران موقعیت بهتر و فوری تری داشتند. (22)

ب. نبود امکانات بهداشتی و وجود بیماری

کمبود آذوقه تنها یکی از مشکلات مردم ایران در زمان اشغال بود. این مسئله موجب شده بود که مردم دچار ضعف بنیه شوند و بیماری سریع تر آن ها را از بین ببرد. از سوی دیگر شیوع بیماری های مسری که سوغات متفقین برای مردم ایران بود، جان هزاران ایرانی را گرفت. در زمان جنگ عده زیادی از مردم لهستان که در خاک شوروی اقامت داشتند به تهران انتقال یافتند و در بیرون دروازه دوشان تپه و در بیمارستان ناتمام هزار تختخوابی جای گرفتند. سیر کردن شکم آن ها نیز مشکل تازه ای برای دولت به وجود آورد. (23) وزارت خارجه ایران در گزارشی مساعدت دولت ایران را به مهاجران لهستانی این گونه توصیف می کند: «لهستانی هایی که جزو ملت های متفقین محسوب می شوند از کمک های ایران بی بهره نماندند و در موقعیتی که هزاران افراد گرسنه، برهنه و بی خانمان این ملت ها به سرزمین ایران روی آورند، از حیث غذا، لباس و مسکن از هر جهت تأمین شدند. زمانی که ملت ایران حتی از داشتن نان سیاه محروم بود، میهمان های متفق، از خود با بهترین آذوقه ممکن پذیرایی می کردند. در نتیجه مقدار هنگفتی از خوار رو بار به مصرف آنها می رسید. به طوری که یکی از علل نایابی خواروبار در ایران و گرانی قیمت، ورود و مصرف زیاد این میهمان ها بود.» (24)
تنها در شهر تهران بیماری تیفوس ماهیانه موجب مرگ یک هزار نفر می شد. در این سال ها دارو بسیار گران و نایاب شده بود. نه تنها مردم بی بضاعت توانایی خرید دارو را نداشتند و اغلب از بیماری می مردند، بلکه مردمان صاحب سرمایه نیز توانایی خرید دارو را نداشتند. قیمت یک دانه آمپول که سابقاً یک شیلینگ بود به یک لیره و پنج شیلینگ و یک جعبه قرص که سابقاً سه شیلینگ بود به یک لیره و نیم افزایش یافته بود. حتی صابون که از لوازم بهداشتی محسوب می شود نایاب بود و عامه مردم قادر به خرید و مصرف آن نبودند؛ زیرا چربی روغن های نباتی و گلیسیرین تماماً به شوروی ارسال می شد و مردم قادر به تأمین اولین و ضروری ترین نیازها نبودند. (25) این وضعیت در شهرهای مختلف حاکم بود. برای مثال در گزارش های وازرت جنگ در استان فارس آمده که بیماری تیفوس، مالاریا و... که تا آن موقع سابقه نداشت، در زمان جنگ در لار، جهرم و شیراز بسیار شیوع یافته است و باعث تلفات زیادی گردیده است و رئیس بهداری فارس نیز در آن وضعیت پست خود را ترک کرد و به تهران آمد. وضعیت به گونه ای بود که در استان فارس یک گرم کینین که برای درمان تب و مالاریا استفاده می شود، پیدا نمی شد. (26)
مشکل دیگری که در رابطه با مسایل بهداشتی وجود داشت، کمبود پزشک بود. برای مثال در شهری مانند قزوین، که جمعیتی بالغ بر سیصد هزار نفر داشت، به ازای هر پنجاه هزار نفر یک پزشک وجود داشت. این عده معدود پزشکان نیز به ویزیت کم قانع نبودند و فقط اختصاص به اغنیا و ثروتمندان داشتند که علاوه بر پرداخت ویزیت مکفی، قدرت و استطاعت خرید داروهای گران قیمت را داشته باشند. مردم فقیر و بی بضاعت حتی اگر می توانستند با فروش گلیم پاره های خود، پول ویزیت را تهیه کنند، توان خرید دارو را نداشتند. در شهر دشتابی و بشاریات و یک قسمت از رودبار که مرکز پشه مالاریا می باشد، اغلب زارعین گرفتار تب می شدند و اداره بهداری از توزیع قرص در میان این زارعین خودداری می کرد. (27)

پی نوشت ها :

1- اسناد سال 1320 به شماره های 0121 -6- 1320 و 0154-6-1320، بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی.
2- اسناد سال 1320 به شماره 0125- 6- 1320،همان
3- جان فوران، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، تهران، خدمات فرهنگی رسا، 1377، ص 395
4- کریمی، بهزاد، مقاله «مروری بر حادثه بلوای نان در آذر 1321»، روزنامه شرق، آذر 1383
5- اسناد سال 1322، پوشه (26-02-84) 1322، شمـ 0056، بایگانی موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
6- جورج لنزوسکی، رقابت روسیه و غرب در ایران، ترجمه اسماعیل رائین، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، 1353، ص 271
7- جان فوران، پیشین، صص 397 و 398
8- حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران، تهران، انتشارات عملی، 1374، ص 323
9- حسین کوهی کرمانی، از شهریور 1320 تا فاجعه آذربایجان و زنجان، ج دوم، تهران، چاپخانه مظاهری، صص 319- 318
10- جبهه آزادی مردم ایران، گذشته چراغ راه آینده است، تهران، انتشارات نیلوفر، 1371، ص 163
11- اسناد سال 1323 به شمـ 191-5-1323، بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
12- باقر عاقلی، ذکاء الملک فروغی و شهریور 1320، تهران، نشر سخن، 1368، ص 191
13- باقر عاقلی، روز شمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ج اول، تهران، نشر گفتار، 1374، ص 358
14- روزنامه اطلاعات، شمـ 5464، مورخ 23/ 2/ 1320، ص4
15- پیتر آوری، تاریخ معاصر ایران از تأسیس سلسله پهلوی تا کودتای 28 مرداد 1332، ترجمه محمد رفیعی مهر آبادی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی عطایی، 1363، صص 216-211
16- ایرج ذوقی، ایران و قدرت های بزرگ در جنگ جهانی دوم، تهران، انتشارات پاژنگ، 1367، صص 73 و 74
17- روزنامه اطلاعات، شمـ 5460، مورخ 18 /2/ 1323، ص اول
18- اسناد سال 1322، شمـ 212
19- اسناد سال 1323 به شمـ 072-3-1323، بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
20- کریمی، بهزاد، همان.
21- اسناد سال 1323، به شمـ 191-5-1323
22- پیتر آوری، پیشین.
23- باقر عاقلی، نخست وزیران ایران از مشیر الدوله تا بختیار، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، 1370، صص 501 و 502
24- صفاء الدین تبرائیان، ایران در اشغال متفقین، مجموعه اسناد و مدارک 24-1318، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1371، ص 583
25- درباره سوم شهریور و نقش ایران در جنگ جهانی دوم، تهران، مرکز پژوهش و نشر فرهنگ سیاسی دوران پهلوی، 2536، ص 258
26- اسناد سال 1322، پوشه 1222، به شمـ 0212، بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
27- روزنامه اطلاعات، شمـ 5470، مورخ 30 /2/ 1323

منبع: مطالعات تاریخی شماره 27